متاب ماه که گردیده ماه من خاموش
خموش باش که یارم شد از سخن خاموش
چو نخل خشک به یکباره برگ و بارم ریخت
که گشته بلبل زارم در این چمن خاموش
کنار خاک لحد ناله می زنم، تنها
که راز دار دلم خفته در کفن خاموش
چراغ انجمن دل شکستگان برخیز
ببین چگونه شده بی تو انجمن خاموش
پناه زن نه مگر شوهرش ز چه رو ؟
تو تازیانه ز دشمن خوری و من خاموش
نفس به سینۀ تنگم شده است زندانی
که شسته ام تنت از زیر پیرهن خاموش
حسین بهر دل من به خانه کرده سکوت
صدای ناله شده بر لب حسن خاموش
صحابه عهد شکستند و شد سبب "میثم"
که بت به جای خدا بود و بت شکن خاموش
شاعر:غلامرضا سازگار
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:30
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه