بسم الله الرحمن الرحيم
مجنون تمام عمر به ليلا نياز داشت
دلداده بود پس به دل آرا نياز داشت
تهمت به پاكدامني اش كي توان زدن؟
بر ناز یوسفانه ، زليخا نياز داشت
بهر رسيدن به تكامل ، ابوالبشر
آدم اگر چه بود، به حوّا نياز داشت
با اينكه داشت در نفس خود دم مسيح
عيسی گهي خودش به مداوا نياز داشت
وقتِ شكاف دادن پهناي رود نيل
حتّی عصا به پنجه ي موسي نياز داشت
تا نخل انبياء خدا بارور شود
اين سلسله به خلقت طاها نياز داشت
تاعرش و فرش ، متّصلِ يكدگر شوند
كون و مكان به خواجه ي اسرا نياز داشت
نورش هبوط كرد و تجلّاي نور او
بعد از خودش به حيدر و زهرا نياز داشت
حيدر به بي نيازي مطلق رسيده بود
زهرا فقط به خالق يكتا نياز داشت
روحش لطيف و خلقت دنيايي اش لطيف
پس بعد نام "انسيه، حورا" نياز داشت
معراج ، نام ديگرِ زهراشناسي است
تعريف او به ليلة الأسرا نياز داشت
عالم نداشت ظرفيت جلوه كردنش
پس جلوه اش به محشر كبري نياز داشت
مارا خريد بلكه خداآشنا شويم
ورنه كجا به نوكري ما نياز داشت؟
وقتي كه او به حيدر كرّار رو نزد !
ديگر كجا به مردم دنيا نياز داشت؟
او باردار بود و كسي با خودش نگفت
با وضعِ اين چنين به مدارا نياز داشت
روزي كه بود قابله اش شعله هاي داغ
بانو كجا به فضّه و اسما نياز داشت؟
پژمرده مي شود گل ياس از نسيم صبح
حالا بگو، به حمله ي اعدا نياز داشت؟؟؟
در كوچه جا نبود ، براي گريز ، شعر
بر پهنه اي به وسعت صحرا نياز داشت
آتش ، سه ساله را به نوازش گري رسيد
روزي كه او نوازش بابا نياز داشت
ديدند شمر قهقهه ميزد برابرش
جايي كه بر تبسّم سقا نياز داشت
با گريه ي رقيّه ، رويِ ني به خواب رفت
وقتي علي به نغمه ي لالا نياز داشت
از شام رفت قافله ، با خود رباب گفت:
او را سپاه زينب كبري نياز داشت...
شاعر : محمد قاسمی
- سه شنبه
- 26
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه