حریم امن زهرا را شکستند
ز شاخه یاس مولا را شکستند
خدا داند که با این ظلم عظمی
دل پیغمبر ما را شکستند
به سر داری اگر سر بند زهرا
به دل خون کردهای دلبند زهرا
در این ایام باشد این دعایم
خدا صبرت دهد فرزند زهرا
زمان بغض و غسل و پیرهن بود
چراغ اشک، نور انجمن بود
طلب میکرد حیدر آن کفن را
کفن در دست طفل بی کفن بود
جهاد کوچه جنگی تن به تن داشت
چهل مرد و علی یک شیر زن داشت
اگر دستان حیدر باز میشد
مگر کس قدرت زهرا زدن داشت
دردت به دلم آتش افروخته مادر
قلبم چو درِ خانۀ تو سوخته مادر
گویند صدایم زدهای، غم زده وقتی
گلبرگ تنت میخ به در دوخته مادر
دوای مردمان خسته، هیزم
كلیدِ خانههای بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را
به جای دسته گل با دسته هیزم؟
فاطمه کیست؟ مددکار علی
رازدار علی و یار علی
تا عدو در به لگد باز نمود
بسته شد دفتر اسرار علی
گلِ از ساقه پژمرده، گل یاس
گل ضربِ لگد خورده گل یاس
گلی که دشمنی خاری ز کینه
به گلبرگش فرو برده گل یاس
شرار زخم سوزد پیکرم را
گرفته درد، پهلو تا سرم را
نه دستم قوتی دارد نه پایم
که بر زانو نشانم دخترم را
به دریای دلم غوغاست مادر
دو چشمانم ز خون دریاست مادر
همه گویند یار مهدی هستند
ولی فرزند تو تنهاست مادر
دلم از این زمانه سرخ و داغ است
سرم فکر خزان یاس و باغ است
همه غم ها به یک سو، ای مدینه
چرا مادر مزارش بیچراغ است؟
الا مادر که ممنوع از حیاتی
به حال کودکان کن التفاتی
بیا امشب دعایی تازه سر کن
مگو دیگر خدا عجل وفاتی
به طوفان وجودم موج ناله
من و تاریکی و آب و پیاله
عجین با خون شده هر برگ جسمت
تو را من یاس گویم یا که لاله؟
چرا با غصهها خو میگرفتی؟
چرا پیش علی رو میگرفتی؟
زمان غسل تو فهمیدم ای گل
چرا دستی به پهلو میگرفتی؟
الا زهرا مرا شرمنده کردی
تو جان دادی علی را زنده کردی
نگفتی ماجرای دردِ خود را
ز تو پرسیدم امّا خنده کردی
الا زهرا چه با احساس بودی
به باغ عشق حیدر یاس بودی
به قول کودکان داغ دارت
به قاب خانهام الماس بودی
صبورِ بی قرارم بود زهرا
به فصل غصّه یارم بود زهرا
ز خانه، بین كوچه تا به مسجد
همه لحظه كنارم بود زهرا
مرو جانا كه حیدر بی تو تنهاست
همیشه سینهاش دریای غمهاست
خدا بی فاطمه آخر چه سازم؟
كه امید علی بر دستِ زهراست
شعر:سهیل عرب
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه