زندگی در دل این شهر حرام است علی
به خدا كار من خسته تمام است علی
طایر عشق تو را بال و پری نیست دگر
مرغ عمرم بنگر بر سر بام است علی
غم مخور هیچ، كه در شهر سلامت نكنند
به لب بسته ی من باغ سلام است علی
با اشاره غم دل با پسرم می گویم
ذوالفقار حسن من به نیام است علی
تو طبیبانه به بهبود من زار نكوش
عمر بیمار تو امروز تمام است علی
تو و این شهر بگویید به حالم پس از این
به دل قاتل من عیش مدام است علی
شب تشییع، تنم را تو از آن كوچه مبر
آخرین خواهشم و ختم كلام است علی
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه