نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی
دردت دوباره سخت شد باید بخوابی
پهلو به پهلو کردنت خود داستانی است
شب تا به صبح بین بستر در عذابی
زهرا شدی تا ماه و خورشیدم تو باشی
اما میان خانه هم داری نقابی
تو دستبند بازویت شد یادگاری
من هم به روی دستها رد طنابی
دنیا به روی زخم پهلویت نوشته
حیدر دگر از بعد از این خانه خرابی
خون از تنت رفته گمانم تشنه هستی
رفته حسین تا بیارد کاسه آبی
شاعر: علي اكبر حائري
- پنج شنبه
- 29
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه