• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت زهرا(س)(اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال)

5730
2

دلم گرفته درین وسعت ملال، بلال
اذان بگوی خدا را! اذان بلال! بلال
من و تو شعله وریم از شرار فتنه، بیا
برای این همه غربت چو من بنال، بلال!
سکوت تلخ تو با درد همنشینم کرد
اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال
هنوز یاد تو، در خاطر زمان جاری است
ازین گذشتۀ روشن به خود ببال، بلال
دوباره بانگ اذان در مدینه می‏پیچد؟
سکوت نیست جواب چنین سوال، بلال
اذان اگر تو نگویی، نماز می‏میرد
بخوان سرود رهایی، بخوان بلال! بلال!
به جرم این که من از راست قامتان بودم
زمانه منحنیم خواست چون هلال، بلال
فغان که اهرمنم آن زمان ز پا افکند
که بست دست خداوند ذوالجلال بلال
ز جان سوختۀ من هنوز شعلۀ  درد
زبانه می‏کشد از فرط اشتعال، بلال!
سرود این همه غربت بخوان که بنشیند
به چهره‏ها، عرق شرم و انفعال بلال!
درین خزان محبت، سرود سبزت را
بخوان برای دل من به شور و حال، بلال
بخوان برای دل من! که می‏بالد
به من شکوه و به تو عشق لا یزال، بلال
کبوتر حرم عشق! بال و پر وا کن
به شوق آمدن لحظه‏ی وصال، بلال!
بخوان! که عمر گل باغ عشق، کوتاهست
چو آفتاب، که دارد سر زوال، بلال
برای مرغ مهاجر ز کوچ باید گفت
بخوان سرود غم‏انگیز ارتحال بلال!
کمال سنگ دلی بین، که سنگ حادثه را
مرا زدند به پهلو تو را به بال، بلال
سرود سبز تو با خشم سرخ من، ماند
به یادگار برای علی و آل، بلال
شاعر:محمد علی مجاهدی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران