از عرش و فرش فاجعه سنگین تر است وای
داغش هنوز در دل نیلوفر است وای.
هر روز با صدای اذان تازه می شود
زخمی که یاد بی کسی حیدر است وای
یک مرد از مغیره نپرسید بی حیا
این معنی مودت پیغمبر است؟ وای
حتی کسی نگفت که این را که می زنید
قرآن نخوانده اید مگر "کوثر" است وای
از آه او شراره به عرش خدا فتاد
از ناقۀ ثمود مگر کمتر است وای
دستش شکسته لیک وفایش نگر هنوز
دست شکسته اش سپر شوهر است وای
اجر رسالت نبوی تازیانه بود؟
شهر نبی هنوز پر از کافر است وای
نالید ذوالفقار درون نیام که
آن کس که می برید یل خیبر است وای
(دعبل) خموش قصۀ این غصه سخت شد
آتش به پشت خانۀ پیغمبر است وای
شاعر:مجید خضرایی
- پنج شنبه
- 29
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه