تنها چرا نشسته، مگر گریه می کند؟
چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند
از مردم مدینه شنیدم که روزها
می آید و ز داغ پسر گریه می کند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده های سرخ جگر گریه می کند
با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود
دائم زند به سینه و سر گریه می کند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می کند
گاهی دلش برای علی تنگ می شود
گاهی برای روضه ی در گریه می کند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه می کند
شاعر:وحید قاسمی
- چهارشنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 15:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه