من از خجالت گرم گناه لبريزم
من از تغافل عفو اله لبريزم
بجز شكست ندارد نتيجه كردارم
تلاش جاهلم از اشتباه لبريزم
بجز ندامت ازاين سينه بر نمىخيزد
غبار آينه هستم ز آه لبريزم
كسى كه همسفرم شد به درد سر افتاد
مسير غفلتم از كوره راه لبريزم
نگاه منتظرم از اميد سرشارم
اميد منتظرم از نگاه لبريزم
نوشتهاند مرا سرنوشت يوسف شهر
ز نابرادرى و گرگ و چاه لبريزم
شاعر؟؟؟
- پنج شنبه
- 19
- آذر
- 1388
- ساعت
- 11:56
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
samen