باز در مدح شما شاید و اما دارد
این دل بی رمقی که به رهت جا دارد
موج موج از همه سو در طلب فیض کسی ست
باز شوق سخن از حضرت آقا دارد
کوچکم خرده نگیرید ببخشید آقا
قطره ای راه به جولان گه دریا دارد
صحن قدسی ست به هر جای که نامی ز شماست
چون خدا از نفست فخر به دنیا دارد
بارگاهت که فرو ریخت دلم غوغا شد
از غمت زخم ابد خاطره ی ما دارد
خنده ای کرد عدو : «گنبدش از بیخ شکست»
غافل از آن که حرم در دل ما جا دارد
منزلش سرب حمیم! آن که حریم تو درید
چه سرانجام بدی در صف عقبا دارد
بی گمان آن که ز معصومیتت بد گفته است
مذهب شوم دلان را به مدارا دارد
به خداوند قسم می درم آن حنجره را
آن که طرحی ز جسارات به مولا دارد
سینه را وقف قدوم نوه ات بنمودم
تا... زمان فرجش میل معما دارد
روی هر آجر و هر خشت خراب دل ما
«ها» «الف» «دال » ،سپس جرعه ای از «یا» دارد
×××
شاعر:حامد آتش پنجه
- یکشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه