اى در سپهر مجد و شرف رویت آفتاب
در بزم ما بتاب و رخ از دوستان متاب
از پاى فتاده ایم، ز رحمت تو دستگیر
ما را كه دل ز آتش داغت بود كباب
جمعیم ما ولیك پریشان به یاد تو
وز ما شكسته تر دل زهرا و، بو تراب
یا هادى المضلین ، كز مردم ضلال
جسمت در التهاب و، روانت در التهاب
تو آفتاب عالمى و، از افول تو
افتاده است در همه ذرات انقلاب
اى آیت توكل و، اى آیه رضا
دیدى جنایت از متوكل تو بى حساب
گاهى دهد مكان تو در بركه السباع
گاهى درون محبس دشمن به پیچ و تاب
زندان بى ملاقات انهم براى تو
اه از جفاى طایفه غافل از عقاب
و زاده بزرگ جآنان جنتى
اى از ستم شهید شده درگه شباب
آن شربتى كه داد به اجبار دشمنت
گویا شرنگ مرگ بدو، آتش مذاب
كآتش به جسم و جان تو پروانه سان فتاد
وز سوز زهر جسم تو چون شمع گشت آب
اى بر درت نثار درود ملائكه
امروز بر سلام موید بده جواب
شاعر:سید رضا موید
- یکشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 13:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه