• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر مبعث حضرت رسول (ص) ( امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری)

3169
7

امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری
مشرق نورانی خورشید عالم‌گستری
شب‌نشینی کرده روی تخته سنگت جبریل
این دل شب راز‌دار بعثت پیغبمری
گوش تا آوای «اقراء بسم ربک» بشنوی
ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری
گر چه شب را با محمّد صبح کردی سال‌ها
امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری
کوه‌های مکه می‌گردند دورت تا سحر
گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری

چشم شو، روی دل‌آرای پیمبر را ببین
در کنـار او گـل لبخند حیـدر را ببین

آی انسان‌ها کلام کبریا را بشنوید
وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید
بانگ جبریل امین پیچیده در غار حرا
گوش تا آوای جان‌بخش حرا را بشنوید
بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای جبرئیل
نغمۀ تهلیل ختم‌الانبیا را بشنوید
این صدای منجی کل جهان خلقت است
بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید
تا به کی افسانۀ بیگانگان در گوشتان
گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید

فرق بت‌هـا را بـه همراه پیمبر بشکنید
با کمان حمزه از بوجهل‌ها سر بشکنید

ای بتان کعبه عمر بتگران سر آمده
بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده
منجی کل بشر بیرون شد از غار حرا
با کلام روح‌بخش حی داور آمده
موسی عمران دیگر آمده از کوه طور
یا مسیحا با ندای روح‌پرور آمده؟

همچنان هارون که با موسی‌بن‌عمران یار بود
همره پیغمبر اسلام، حیدر آمده

پـای در چشم زمیـن و آسمـان در مشت اوست
پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست

محو شو ای تیرگی نور آمده نور آمده
محفل توحید را شیرین‌ترین شور آمده
دیوها را آید از هر سو نهیب‌الفرار
دسته‌دسته بر زمین از آسمان حور آمده
ای تمام کوه‌های مکه این آوای کیست؟
این محمّد یا همان موساست کز طور آمده
روز روز جشن آزادی زن‌های اسیر
یا که عید دختران زنده در گور آمده
با تبر محکم به فرق بتگران باید زدن
این چنین از خالق معبود دستور آمده

باید اینک پشت حمال الحطب را بشکنید
با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید
ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ» ‌ساز کن
یا محمّد از زبان ما سخن آغاز کن
یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون بیا
بر تمام کائنات آغوش خود را باز کن
سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه را
با تبسم آنچه را می‌بایدت ابراز کن
پرچم توحید را بر قلۀ عالم بزن
خلق را از شرق تا غرب جهان آواز کن
یا محمّد برترین اعجاز تو قرآن توست
هان، بگو، اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن

مـا تـو را از انبیـا اعجاز برتر داده‌ایم
بعد قرآنت وصیی مثل حیدر داده‌ایم

ای همه پیغمبران در انتظار بعثتت
وی تمام عالم امکان دیار بعثتت
سنگ‌‌های کعبه می‌گویند تو پیغمبری
کوه‌های مکه بی‌صبر و قرار بعثتت
مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه،
وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت
نیست بیم از غزوه‌های خیبر و احزاب و بدر
تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقار بعثتت
تا مکان باقی‌ست، تا چرخ زمان در گردش است
می‌‌رسد بر خلق، فیض بی‌شمار بعثتت

بعد تو دیگر نیاید در جهان پیغمبری
آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری
 
ای فراز قلۀ هستی لوای حکمتت
آفرینش تا قیامت غرق بحر رحمتت
سال‌ها و ماه‌ها و هفته‌ها و روزها
می‌درخشد تا قیامت آفتاب حکمتت

با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به سنگ
سنگ هم شرمنده شد از خلق و خوی و خصلتت
بیشتر آزار دیدی از همه پیغمبران
ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت
تا زمین و آسمان بر پاست تو پیغمبری
تا جهان باقی‌است ماییم و کتاب و عترتت

این دو، تا روز قیامت با همند و با همند
هـم نجـات عالمنـد و هـم چراغ آدمند

ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی است
وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است
چیست وحدت؟ چنگ بر«حبل‌المتین» حق زدن
ای تمام مسلمین حبل‌المتین تنها علی است
تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی است
در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد
محور توحید و خورشید جهان‌آرا علی است
من کی‌ام تا نفس پیغمبر امام ما شود
فاش می‌گویم امام حضرت زهرا علی است

ما تمـام عمـر بـا قـرآن و عترت زیستیم
نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم
کیست احمد؟- شهر علم کبریا و در: علی است
باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است
دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا
نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است
آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ
تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است
فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است
الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است
گر شوی غافل به سوی این و آنت می‌برند
ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است

«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی
بعـد پیغمبر فقط مـولا علی مولا علی

شاعر: غلامرضا سازگار

 

  • سه شنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران