خبری آمد از خدایِ جلیل
هان همه گوش ای اهالی ِ ایل
خبری که از آن خبر دادند
در صُحُف در زَبور در انجیل
خبری آنقدر حیاتی که
پابرهنه دویده جبرائیل
رفتگان هر چه زود باز آیند
ماندگان هم رسند با تعجیل
این خبر را نسیم هم چون باد
برساند به گوش هایِ اصیل
بعداز این ناقص است دین اله
بی ولایِ علی ولی الله
مَشِکَن این حس بی تکلم را
مزنی بَر هَم این تجسم را
که غدیر است و در خیال خودم
دیده ام داده ای به من خُم را
چقدر گویمت سلام و علیک
چقدر نشنوم علیکُم را
مثل مردابِ خشکم ای باران
تو به روحم بده تلاطم را
نظری کن بر این دلِ خاموش
بزن آتش شکسته هیزم را
از چه جز نانِ جو نخوردی تو
پدرت خورده بود گندم را
مثل توحید چون خداوندی
که نداری شبیه و مانندی
ای الفبای شیعه ها مولا
مشق عین و لام و میم یا مولا
قلم عشق رویِ لوح وجود
مینویسد فقط تو را مولا
تو چه کردی که خلق مبهوط است
که تویی بنده یا خدا مولا
هر چه خواهی بریز چون نیکوست
برسد هر چه از شما مولا
ای که خون تو در رگ شیعه
محشری میکند به پا مولا
)مهدي میری)
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه