اهل دردم، غم هادی دارم
سامرایی است دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مرده ی یك نفس سردابم
***
امشب از خویش برون می آیم
تا به چشمان پرآبش گریم
گاه بر آهِ دلِ شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گریم
***
كینه اهرمن تیره سرشت
با مدار طبق نور چه كرد
فتنه ی قوم پلید ابلیس
با جمال پسر حور چه كرد
***
دست تذویر دوباره بی رحم
آتش كینه ی خود را افروخت
در پس پرده ی تنهایی خود
مردی از نسل سلابت میسوخت
***
رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریف آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمع چشمان شریف آقا
***
خاك بر فرق من از این جمله
همه چو بسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان گریان
در عزاداری او بر سر زد
***
جگر زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش
هر كه از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش
***
تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشك ولی
زمزمه كرد و به سینه كوبید
كه فدای تو حسین ابن علی
***
بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذكر نمی افتاد و
یاد آن صحنه ی افتادن بود
***
یاد میكرد از آن ساعت كه
از فراز فرس آقا افتاد
تشنه لب با بدن غرق به خون
گوشه ای در دل صحرا افتاد
***
یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دوروبرش زوزه كشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد گرگ سرش زوزه كشان
***
گوش كن مابقی قِصّه ز من
گر چه این روضه دهد آزارت
سر بریدند و دوان سوی حرم
این بود معنی قتل و غارت
- دوشنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:25
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه