• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت زینب(س)(امشب غزلی رها نوشتم)

4638

 امشب غزلی رها نوشتم
از خاتم الأنبیا نوشتم
از مرحمت "رسول رحمت"
از حضرت مصطفی نوشتم
با شوکت و با ابهتی خاص
از غیرت مرتضی نوشتم
یکبار دگر وضو گرفتم
از سیدة النسا نوشتم
باب الکرم و نگاه سائل.
از سفره ی مجتبی نوشتم
با یاد حسین شدم خدایی
من جای "حسین" " خدا" نوشتم
تا اینکه رسید نوبت تو
"تو" نه -بخدا- " شما" نوشتم
هرطور که شد شکسته بسته
ای دختر ایلیا نوشتم
تو نیز مرا گدا نوشتی
شاعر نشدم فنا نوشتی
تو سیده ای و سروری ها
داری به تمام پا دری ها
منظومه ی راه عشق اینجاست
"زهره" بنگر به " مشتری " ها
تو آمده ای ملیکه باشی
رونق بدهی به نوکری ها
قدّیسه ی آل احمدی تو
از آن تو گشته برتری ها
زهرا به نگات انس دارد
آرامش قلب مادری؟هاا
والله که چیزی دیگری هست
با چشم تو ذره پروری ها
أعجوبه ی عالمین هستی
لیلای دل حسین هستی
تنها نه که مظهرالصفاتی
انگیزه ی إنماالحیاتی
در هر دو جهان مثل نداری
به به چه شکوه وجناتی
ای عالیه ی تمام عالم
در مرتبت اعلی درجاتی
کشتی نجات اگر حسین است
تو لنگر کشتی نجاتی
همشیره ی پادشاه دنیا
سرمست قتیل العبراتی
ای مریم خاندان عترت
ای زینت آسمان عترت
ای دخت پیمبر سخن ها
دنبال تو أند از "قرن" ها
عشق از نفست بها بگیرد
دل زنده کنی تو از کهن ها
 تو شیرزنی ظهور کردی
رو دست تمام بت شکن ها
ای سینه زن حسین زهرا
مدیون توأند سینه زن ها
ای مرثیه خوان بخوان دوباره
از کرببلا و بی کفن ها
ای مرثیه خوان بخوان دوباره
از غارت خود و پیرهن ها
ای مرثیه خوان بخوان دوباره
از شمر و سنان و بد دهن ها
عمری به غم شما اسیرم
ای وای برایتان بمیرم
علیرضاخاکساری

 

  • دوشنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران