اسير ميبينم ، گريم ميگيره ....
حصير ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا آب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
رباب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا لاله ميبينم ، گريم ميگيره ....
سه ساله ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا اشك ميبينم ، گريم ميگيره ....
تا مشك ميبينم ،گريم ميگيره ....
عبايي ميبينم ، گريم ميگيره ....
عصايي ميبينم ، گريم ميگيره ....
تا دشت ميبينم ، گريم ميگيره ....
تا طشت ميبينم ،گريم ميگيره ....
غروب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا چوب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
مريض ميبينم ، گريم ميگيره ....
كنيز ميبينم ،گريم ميگيره ....
سپر ميبينم ،گريم ميگيره ....
گذر ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا دود ميبينم ،گريم ميگيره ....
عمود ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا كور ميبينم ،گريم ميگيره ....
تنور ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا جنگ ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا سنگ ميبينم ،گريم ميگيره ....
هياهو ميبينم ،گريم ميگيره ....
النگو ميبينم ،گريم ميگيره ....
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 11:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه