تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشه ی آل کسا
به درک تو فهم رسا، نارسا
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو
هیچ گلی ندیده خندیدنت
به غیر لحظه ی حسین دیدنت
دایه ی تو ز کودکی غم شده
قامت غم در غم تو خم شده
کتاب عشق و عقل تألیف توست
مُهر به لب، زبان ز توصیف توست
تو گردش ثبات اهل بیتی
تو مجمع صفات اهل بیتی
دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسین تو، حسن تو، عباس تو
تو برده ای فیض حضور همه
تو بوده ای سنگ صبور همه
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده
نیست فلک به قدر، هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات
مدرسه ی تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه
امّ مصائب تو و زینِ ابی
عقیله ی هاشمیان زینبی
لبت یکی گوی و دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته
صدای تو دل از علی می برد
ناز تو را فاطمه هم می خرد
ولادتت ولادت گریه بود
گریه ی تو شهادت گریه بود
تو عین عرفان ورا نور عین
کشته ی حقّی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینةالنّجاتی
حسین امید خلق در عالمین
ولی به هر غم تو امید حسین
نام شما هر دو به دنبال هم
آیِنه ی همید و تمثال هم
چنان که نام خالق و رب یکی ست
نام حسین و نام زینب یکی ست
صبر ز صبر تو به تنگ آمده
شیشه ی تو به جنگ سنگ آمده
یک دمِ بی ذکر به لب نداری
یک شب بی نماز شب نداری
سفره ی هستی تو برچیده شد
گلان تو یکی یکی چیده شد
چو مصحف ورق ورق کَنده شد
تمام آیه ها پراکنده شد
عباد را عبادت آموخته
نماز تو به خیمه ی سوخته
نی که حکایت کند از نای توست
رساله ی عشق به فتوای توست
در این رساله نکته ای بارز است
عاشق اگر سر شکند جایز است
- سه شنبه
- 24
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 13:21
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حاج علی انسانی
ارسال دیدگاه