بندهام، بندهي ولاي توأم
عاشق صحن با صفاي توأم
تو جوادي و من گداي توأم
يا جواد الائمه ادركني
********
قامتم خم شده ز بار بلا
حاجتم باشد از تو يا مولا
نجف و كاظمين و كرب و بلا
يا جواد الائمه ادركني
********
اي كه از زهر خون شده جگرت
به تو و جد و مادر و پدرت
من ِ بيچاره را مران ز درت
يا جواد الائمه ادركني
********
سائلم سائلم جوابم دِه
تشنه ي جام وصلم آبم دِه
چشم گريان ، دلِ كبابم دِه
يا جواد الائمه ادركني
********
به امام و به حرمتِ شهدا
به علي و به مادرت زهرا
دست خالي نميروم ابدا
يا جواد الائمه ادركني
********
اي تورا يار ِ بي وفا كشته
با لبِ تشنه از جفا كشته
با چنان پاكي و صفا كشته
يا جواد الائمه ادركني
********
بسته با دستِ فتنه راهِ تو شد
همه جا پُر ز سوز و آهِ تو شد
حجره ي بسته قتلگاهِ تو شد
يا جواد الائمه ادركني
********
مانده بر بام جسم بي كفنت
مرغ ها ناله زن به گرد تنت
سايه كردند بر روي بدنت
يا جواد الائمه ادركني
********
لرزه بر جان اهل دين افتاد
شعله بر قلب مسلمين افتاد
تنت از بام بر زمين افتاد
يا جواد الائمه ادركني
********
شاعر :(غلامرضا سازگار"ميثم")
- جمعه
- 27
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 9:51
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه