• سه شنبه 4 دی 03


پدرم كاش مرا مي بردي

1993
1

 پدرم كاش مرا مي بردي


از دل شب به سحر بيدارم
چونكه از هجر پدر بيمارم
دوست دارم كه اجل باز آيد
برسم نزد محمد (ص) شايد

 

دلم از اهل مدينه است كباب
اهل يثرب تن من داده عذاب
وسط كوچه رهم مي بندند
به غم و غربت من مي خندند
زده اند چهره من را سيلي
جاي سيلي به رخم شد نيلي
پدرم كاش مرا مي بردي
جان من بيش نمي آزردي
بهر زهراست خدا حق فلك
شد نصيبم و سط كوچه كتك
سينه ام بين در و آن ديوار
شده محزون ز ضرب مسمار
پهلويم را ز جفا بشكستند
ريسمان دست علي مي بستند
تازيانه زده اند بر بدنم
گر نيايي كمكم مي شكنم
در تنم نيست توان اي بابا
قامتم گشته كمان اي بابا
اي پدر دختر تو بيمار است
سينه اش بين درو ديوار است
پيش چشمان علي مي زد بال
بان كه گفت مرا كن تو هلال
به دلم ذكر علي و زهراست
تا نگويي كه محقر تنهاست

  • چهارشنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1390
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران