ای آینۀ جمال داور، زینب
وی کوثر کوثر پیمبر، زینب
با تیغ زبان خود نمودی اعجاز
ای وارث ذوالفقار حیدر، زینب
×××
زینب! دلم از مهر تو تابنده شده
حور و مَلَک و پری تو را بنده شده
با خواندن خطبه مردمان کوفه
گفتند: علی دو مرتبه زنده شده
×××
از روز ازل دلم بود زینب دوست
باشد شرر عشق وی اندر رگ و پوست
ألحق که حسین و زینب از یک روحند
یعنی که حسین زینب و زینب اوست
×××
از عرش برین قدم چو بگذاشت زمین
گردید زمین ز مَقدمش عرش برین
وقتی که در آغوش حسین جای گرفت
شد ماه رُخش به نور خورشید قرین
×××
زینب که محبّتش به دلها همه است
از شوق ولادتش به لب زمزمه است
تا دید جمال او پیمبر گفتا:
یالَلعَجَب! انگار خودِ فاطمه است
شاعر:علی اصغر انصاریان
- چهارشنبه
- 1
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه