من معتکف کوی دو چشمان تو هستم کاظم
من ریزه خور سفره ی احسان تو هستم کاظم
من دل به تو دادم که مرا پاک کنی آقاجان
من محو رخ و چهره ی تابان تو هستم کاظم
تو معنی آیات و روایات کتاب پاکان
من تا به ابد واله و حیران تو هستم کاظم
تو نخل صفا بخشی و تو شاخه پر نورِ جان
سرباز رطب خورده ی گُردان تو هستم کاظم
یکپارچه نوری و تویی وادی حب و ایمان
اینک تو ببین دست به دامان تو هستم کاظم
زنجیر به پا داری و در چشم تو آبی سوزان
من گریه کن سختی دوران تو هستم کاظم
زندان شده مأنوس تو و اشک دو چشمت باران
در گوشه ی ظلمانی زندان تو هستم کاظم
سروده جعفر ابوالفتحی
- یکشنبه
- 5
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه