ای جانِ عاشقان همه قربانت
خورشید و ماه،آینه دارانت
"وَالَّیل"،گیسوانِ سیاهِ توست
"وَالفَجر"، سر زده ز گریبانت
در جزء جزءِ جان و تنت پیداست
تفسیرِ آیه آیه ی قرآنت
تو آمدی و "خُلقِ" عظیمت بود
در ماورای "حُسنِ" فراوانت
"خاقانی" از ثنای تو دلشاد است
از اینکه در "عجم" شده "حُسّانت"
تابیدی و سیاهی ِ دنیا ریخت
یکباره طاقِ ابروی "کَسری" ریخت
هم کاهنانِ شَر، به زمین خوردند
هم ساحران،به سَر،به زمین خوردند
تا چشم و گوشِ "بتکده ها"وا شد
بت های "کور و کر" به زمین خوردند
مُشتی درختهای "حرام آباد"
با برگ های تر،به زمین خوردند
تا "شرق" نورِ آمدنت تابید
کفّار از این خبر، به زمین خوردند
چشمِ "شهاب ها" به تو روشن شد
از عشق،شعله ور، به زمین خوردند
کوهِ "ابو قُبِیس" ندا میداد:
"ایمان بیاورید به این نوزاد"
آمد نبی که آیتِ دین باشد
تا نور،در "ضلالِ مبین" باشد*
هم آخرین پیمبرِ زیبایی
هم آمده رسولِ امین باشد
مبعوث شد به "عشق"و "در این معنی
یک نکته گفته ایم و همین باشد!
چون کعبه، "حلقه های بشر" دورش!
در "حلقه" آمده ست، نگین باشد
عرش و زمین مطیعِ نبی شد تا
دستِ خدا به روی زمین باشد
با دستِ او ولایتِ حق جاریست
نسلِ ائمه رهبرِ بیداریست
شاعر:عارفه دهقانی
- سه شنبه
- 7
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه