تو که هستی که شده ارض و سما حیرانت
	گره ای نیست که بازش نکند دستانت
	همه ی قافیه ها منتظر طغیانند
	تا که یک واژه شوند از غزل چشمانت
	ثمر عاشقی حیدر و زهرا هستی
	تو دل انگیز ترین واژه ی دنیا هستی
	ای کلید همه درهای به رویم بسته
	هیچ خوفی به دلم ره ندهم تا هستی
	با تو در سینه ی مجنون هوس لیلی نیست
	تا سر کوی تو باشد به جنان میلی نیست
	همه ی قصه همین است که در مکتب خون
	نیست عاشق به خدا هر که ابالفضلی نیست
	شاعر:مجید خضرایی
- پنج شنبه
- 9
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:23
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه