• جمعه 2 آذر 03


مدح و ولادت امام سجاد(ع)( باز در بحر ولایت گهری پیدا شد)

1970
2



باز در بحر ولایت گهری پیدا شد
ابر، یک ‌سو شد و قرص قمری پیدا شد
گلشن عشـق و امیـدِ پسـر فاطمه را
الّه‌ الّه! چــه مبـارک ثمـری پیدا شد
یک‌صدا خنده ‌زنان اهل سماوات و زمین
همـه گفتنـد حسین دگـری پیـدا شد
یا حسین ای پسر فاطمه چشمت روشن
ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیـدا شد
یم توحید به جوش آمد و در دامن آن
صدفی گشت عیان و گهری پیـدا شد
همه خوبان جهان یکسره کردند اقرار
که ز خوبان جهان خوب‌تری پیدا شد
روی حق روی نبی روی امامان یکسر
همـه در صورت زیبـا پسری پیدا شد
مژده ای اهـل تـولا شـب میلاد آمد
جان بگیرید به کف حضرت سجاد آمد
سوره ی نـور حسین ‌بـن ‌علـی سیمـایش
دو جهـان شیفته ی حسن جهـان‌ آرایش
چشم مادر به تماشای جمالش روشن
جـای گل ‌بوسه ی بابا بـه همه اعضایش
نقش فرقان محمد خط و خال و حسنش
جـای پیشانـی جبریل به خاک پایش
شجـر نـور بــود آیتــی از جلـوه ی رخ
ملک العرش بـود بنـده و او مولایش
این همان سوره ی طور است و کتاب مستور
که بـود قـلب حسین‌ بن ‌علی سینایش
پای داوود پیمبـر بـه زمین می‌ چسبد
گـر بـه هنگـام تضـرع شنود آوایش
نور بر عرش کند سر ز مناجات شبش
روح بخشـد بر وی با دم روح ‌افزایش
پای تا سر قـد و بـالای علی را بیند
چشم بابا بـه تمـاشای قد و بالایش
معنی پنج کتاب است نهان در نفسش
چـارده سـوره ی نـور است رخ زیبایش
به جـلال و شـرف و قدر ندارد همتا
در همه عالم چون خالق بی‌همتایش
نه عجب عالم اگر گردد فرمانبر او
ابر بـارد بـه منـاجات غـلام در او
روی او مصحف قدر و شرفش پیغمبر
گوهـر چـار یـم نـور و یـم هفت گهـر
استـلام حجـرش کـور کند چشم هشام
کعبـه دور سـر او گـردد بـا حجر و حجر
می‌تـوان در غل و زنجیـر بگیرد چو علی
بــا دو انـگشت یـداللّهــی در از خیبــر
کـرم و جــود بـود سائــل پشـت در او
شـرف و قـدر به خـاک قـدمش آرد سر
حلقه ی سلسلـه در حلقـه ی فرمان وی است
سنـگ بـر لـب بامنــد از او فرمــان بر
این خلیلی است که با هر سخنش بت شکند
احتیاجش نه بـه دست است نه بازو نه تبر
اوست آن بنده که چون پای نهد در محراب
در نمـاز شبش از هـوش رود مـرغ سحر
این توانمند خطیبی‌ است که در مسجد شام
بر سـر تخت ستـم بشکنـد از خصم، کمر
این رسولی‌ است که بوده است چهل معراجش
سـوی معبـود بــه دنبـال سـر پـاک پدر
چه روی ناقه ی عریـان چه به ویرانه ی شام
این امام است امام است امام است امام
این امامی‌ است که همگام امام شهداست
پدر حلم و رضا و پسـر خـون خداست
موج در موج بـود لنگـر کشتـی نجات
گام در گام همه شعله ی مصباح هداست
در عنایت کمـی از کفه ی جـودش عالم
در حقیقت نمی از قطره ی علمش دریاست
طاعت خلق سماوات و زمین بی‌ مهرش
به خـدا روز قیـامت سنـد بی‌ امضاست
این خدا نیست خدا نیست خدا می‌داند
طلعت غیـب در آیینـه ی رویش پیـداست
بــی‌جهت سـدِّ رهِ زائــر او گردیدنـد
حـرم حضـرت سجاد، بقیـع دل ماست
این علی‌بن‌حسین است که با فریادش
همه جا کرببلا و همه دم عاشوراست
تـا خدایی خداونـد، امـام است به خلق
بـه خدایـی خدایی که جهان را آراست
«میثما!» از سخن مدح، فراتر خوانش
این کتابی‌ است که هرگز نبود پایانش
شاعر:غلامرضا سازگار

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران