• جمعه 14 اردیبهشت 03


شعر ولادت امام سجاد(یکبار دگر گُلبن امید گهر داد)

1369

یکبار دگر گُلبن امید گهر داد
دریای کرامت به بشر باز گهر داد
پایان شب تار ز ره آمد و یزدان
بر خلق زمین آینۀ نور سحر داد
عشق آمد و با زمزمۀ شوق و مسرّت
تا کوی مدینه به همه بال سفر داد
جبریل به آواز جلی گفت، بیائید
کامشب به حسین بن علی دوست پسر داد
در وصف همین غنچۀ زیبای حسینی
جبریل امین بر همۀ خلق خبرداد
با سجدۀ خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
امشب شب بشکفتن لب های حسین است
گلزار جنان محو تماشای حسین است
گل های بهشتی همه گفتند چه زیباست
لبخند سروری که به لب های حسین است
بخشید صفا و طرب و نور به گلزار
این گل که ز گلخانۀ زیبای حسین است
تا با نگه خویش کند  راز دل ابراز
پیوسته نگاهش سوی سیمای حسین است
درفصل شکوفائی خود این گل توحید
کز گلشن سرسبز و مصفای حسین است
با سجدۀ خود دم  ز خدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
این مهر جهانتاب دعا مهر حبین است
درچهرۀ نورانی او نور یقین است
سجاده زند بوسه به پیشانی رازش
مبهوت دعای سحرش روح الامین است
قدسی نفسانِ حرم قدس خداوند
گفتند بهم این گل سجاده نشین است
هرکس که نظر کرد به رخسارۀ او گفت
آئینۀ لطف و کرم دوست همین است
ر غرق در اشراق و ظهور است سماوات
گر روشن از انوار ولا روی زمین است
با سجدۀ خود دم ز خدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
اوشد همه شب دیدۀ بیدار مناجات
زیباست به رخساره اش انوار مناجات
باسجدۀ طولانی و با حال نیایش
شد شب همه شب محرم اسرار مناجات
با جلوۀ پر نور دعاهای صحیفه
جاوید شده تا ابد آثار مناجات
هر کس که کند پیروی از سید سجاد
مست است ز پیمانۀ سرشار مناجات
با سجده گذاران تو بیا زمزمه سرکن
کامشب گل بشکفتۀ گلزار مناجات
با سجدۀ خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
فردوس برین شد حرم سید سجّاد
جبریل امین شد خدم سید سجّاد
پیدا کند او سرمۀ بینائی خود را
سر هر که نهد بر قدم سید سجّاد
در فصل نیایش ز خداوند طلب کن
وصل حرم محترم سید سجّاد
ای سائل و ای تشنۀ دریای محبت
رو کن به عطا و کرم سید سجّاد
گل های وفا و طرب و عشق و مسّرت
گفتند به باغ ارم سید سجّاد
با سجدۀ خود دم ز خدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
تنها نه همین مصحف ایمان و دعا اوست
تفسیرگر نهضت خونین بلا اوست
هرچند مکّدر شده این آینه، اما
آئینۀ نور سفر کرب وبلا اوست
ازکرب وبلا تا سفر شام و مدینه
پیغامبر نهضت خون شهدا اوست
با اشک به روی پر پروانه نوشتند
پروانۀ پرسوختۀ شمع هُدا اوست
امروز «وفائی» همۀ سجده گذاران
گفتند که دانید چرا عبد خدا اوست
با سجدۀ خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
شاعر:سید هاشم وفایی

  • دوشنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 16:9
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران