مادر   خسته ام دیگر  از اسارت
	تشنه  جان دهم بین   شهر غربت
	امشب غرق آهم   زار و بی پناهم
	این سیه چال  بی صدا گشته  قتلگاهم
	ای وای   از غریبی
	****
	آید   سندی  شاهک  وحشیانه
	داده   جیره ام را با  تازیانه
	گفتم غرق دردم   روزه وا نکردم
	بی حیا رحمی  کن به این حالم   پیرمردم
	ای وای   از غریبی
	****
	زنجیر  گشته عضوی از  جسم زارم
	یاد  کوفه و شامم؛ غصه دارم
	یاد  نیزه هایم    یاد  خیمه هایم
	با لب عطشان   یاد مظلوم کربلایم
	ای وای   از غریبی
	********
	شاعر: رضا تاجیک
	منبع: بي پلاك
- جمعه
- 10
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 9:58
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
- 
                            رضا تاجیک

 
                 
                 
                
                 دانلود سبک
 دانلود سبک 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه