عزيز زهرا تو کنج زندان بي سر و سامون
ميون غمها چشاش گرفته نم نم بارون
با دل محزون محبس هارون قتلگاهش شد
تازيانه ها مونس جان و سوز آهش شد
واي واي واي امون از اين دل 2
باب الحوائج موسي بن جعفر
****
جوون زهرا پير شد تو زندان تو غل و زنجير
بعد يه عمري چشم انتظاري شد ز جونش سير
ناسزا گويد سندي شاحک روبروي او
تو شب غربت هجرت راحت آرزوي او
واي واي واي امون از اين دل 2
باب الحوائج موسي بن جعفر
****
بارون غصه تو چشم عالم داره مي ريزه
عاقبت اين مه خدايي بس غم انگيزه
جسم عطر آگين تخته ي چوبين غربت آقا
اين دل شيدا نوحه ي زهرا آه و واويلا
واي واي واي امون از اين دل 2
باب الحوائج موسي بن جعفر
********
شاعر: رضا تاجيک
منبع: بي پلاك
- جمعه
- 10
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه