بارالاها سير شد از زندگانى جانم امشب
تنگ گرديده دلم از دورى طفلانم امشب
چهارده سالست بى جرم و گنه زندانيم من
كن خلاصم ديگر از اين گوشه ى زندانم امشب
باز كن زنجير از پايم مسيب طى شد عمرم
گوشه ى زندان من بى كس بتو مهمانم امشب
رو صبا اندر مدينه خواهرم معصومه را گو
جان بابا از فراق روى تو گريانم امشب
من كه مى ميرم رضا جان گر بيايى گر نيايى
مى كشد هجر توام آخر تو را ميدانم امشب
اين چه زهرى بود هارون بر من دور از وطن داد
كز شرارش بر سما شد ناله و افغانم امشب
مى شوم راحت ز رنج و محنت دنياى فانى
گر روم)تابع( به جنت در بر جانانم امشب
- یکشنبه
- 12
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه