شده تسبیحی به دستش دونه دونههای زنجیر
شده هم صدای ذکرش لب زخم و جای زنجیر
وقتی موسا میشه یوسف دل زندون پرِ نوره
وقتی یوسف میشه موسی زندونم وادی طوره
زیر دستاشو بگیرین موسامون عصا نداره
آقامون میخاد بلند شه، نمیتونه، نا نداره
چند شبه که مثل مادر نماز نشسته خونده
قنوتای آخرش رو با دو دستِ بسته خونده
ای که قصههای صبرت دل ایوبُ شکسته
یارب و یا ربت اینجا به دل خدا نشسته
می دونم که خلوت تو با خدا چه حالی داره
معصومه مثل رقیه تاب دوریتو نداره
دجله همدرد فراته آخه تشنگیتُ دیده
گوش داده به یا حسینت که به کربلا رسیده
ای خوشا قافلهای که پیش تو، تو کاظمینه
یعنی از نجف میاد و مهمون امام حسینه
آقا یا باب الحوائج همه تشنهی دعائیم
آقا جون غریبه نیستم بچه آهوی رضائیم
پر از آتش درونم مددی موسی بن جعفر
که رها بشم به نامت کاظم آل پیمبر
دم یا کاظم گرفتیم ما که تو آتیش اسیریم
اگه این اسم خدا نیست پس چرا آروم میگیریم
دم یا کاظم گرفتیم نفسمون به پامون افتاد
شیطونم فرشته کردی آخه تو زندون بغداد
دم یا کاظم گرفتیم تا درای بسته وا شد
اونقدر خوندیم که آخر ساقیمون امام رضا شد
دم یا کاظم گرفتیم بی بی مون معصومه خندید
به کبوترای دلتنگ سفر مدینه بخشید
شاعر:قاسم صرافان
- چهارشنبه
- 15
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه