امشب شب نزول تمام ملایک است
باور کنید بخت، به کام ملایک است
هم کوثـر ولایـت و هم بادۀ بهشت
پیوسته بحربحر به جام ملایک است
بــارد بـرات عفــو الهـی ز آسمـان
صبح قیامت است، قیام ملایک است
بر هـر ملک کـه مینگرد از چهارسو
چشمش به ماه روی امام ملایک است
امشب ز صدهزار شب قدر، بهتر است
قنداقـۀ حسین بـه دسـت پیمبر است
ملک وسیـع حـق، یـم عفو عنایت است
لبریــز، آسمــان ز فـروغ ولایـت است
هر سورهای که مینگرم صورت حسین
این نور، همچو نور خدا بینهایت است
دوران تیـرگی و ضلالت بـه سر رسید
امشب شب طلوع چراغ هـدایت است
این شمع جمع محفل اولاد آدم است
این کشتی نجـات غریقان عالم است
پیغمبـران همـه شـده محو نظارهاش
صف بستهانــد دور و بـر گاهـوارهاش
این است آن سپهر ولایت که وقت صبح
خورشید و ماه گشته به دور ستـارهاش
خلـق زمیـن و اهـل سمـاوات، تـا ابد
مرهون لطف و مرحمت بـیشمارهاش
بالله عجیب نیست که در روز رستخیز
دوزخ بهشت گـردد بـا یـک اشارهاش
در روز حشر با کَرَم خود چهها کند
ترسـم ز نار، قاتل خود را رها کند
ملک وجود بسته به یک تار مـوی او
گل کرده بوسههای محمّد به روی او
این است کعبـهای که تمامی کائنات
بگرفتهانــد دست توسـل به سوی او
صورت نهد به خـاک قدمهـاش آبرو
تـا کسب آبــرو کنــد از آبــروی او
هرجــا کـه انبیـا بنشیننـد دور هـم
باشد چراغ محفلشان گفتوگوی او
باید نـدا دهیم کـه عالم حسینی است
بالله قسم! رسول خدا هم حسینی است
خرم کسی که در دو جهان با حسین زیست
گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست
این است آن امـام شهیـدی که همچنان
بایـد شـب ولادت او هـم بـر او گریست
ایـن کشتـۀ خـداست وگرنــه بــرای او
بعد از چهارده صده این هایوهو ز چیست؟
داده نشـان بـه قاتل خود هم ره بهشت
یالعجب! خدای بزرگ! این حسین، کیست؟
یک بنده و هـزار خصـال خداییاش
در عین بندگیست جلال خداییاش
خوبــان روزگـار همـه خـاک راه او
آزادگیست عبــد غــلام سیــاه او
فرهنگ ما نتیجـۀ صبـر و مقـاومت
دانشگــه تمــام مــلل قتلگــاه او
مـن منکـر شفــاعت او نیستم ولـی
کافیست بر نجات همه یک نگاه او
تنهاترین امام بزرگی که بود و هست
در عین بیکسـی همـه عالم سپاه او
بی او غریب و بیکس و تنهاست عالمی
یـارب! مبـاد سایـۀ او کـم شــود دمـی
پوشیده شد به پیکر توحید، جوشنش
قرآن مـاست مصحف صدپارۀ تنش
خواهیـد دیــد روز قیــامت ز چـارسو
ریــزد بــرات عفــو الهــی ز دامنش
در روز حشــر، زخـم شیهدان عالماند
گلهای سرخ روی خدایـی ز گلشنش
از بس از او کرامت و قدر و جلال دید
کفو کریم خوانـد بـه گودال، دشمنش
کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش
با کام تشنه آب خورانـد بـه مرکبش؟
ما بیقـرار او شدهایم ایـن قــرار ماست
هرجا که هست خـاک ره او مزار ماست
تا بر حسین، سینۀ خـود سـرخ کردهایم
فـردا لبـاس سینهزنـی افتخــار ماست
چون دعبل و کمیت و فرزدق تمام عمر
فریاد یاحسین همـان چـوب دار ماست
بر سنگ قبـر مـا بنویسید و حک کنید
ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست
روز ازل کـه آب و گل ما سرشته شد
نامش به صدر لوح دل ما نوشته شد
نــام حسیـن نـزد خـدا اسـم اعظم است
خـون گلـوی تشنــۀ او اشــک آدم است
خواهـی اگـر درست بدانی حسین کیست
قــرآن روی قـلب رســول مکــرم است
بـر خـون پـاک او که نیفتد دمی ز جوش
تنهـا خـدای عزوجــل صــاحب دم است
خوننامـۀ شهــادت او بــاغ لالههــاست
یک برگ آن به لطف خدا نخل «میثم» است
در پـای نخـل او بنشینیـد دوستـان!
زین نخل سرخ میوه بچینید دوستان!
سازگار
- پنج شنبه
- 16
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه