از بس حجاب آمده بر چشم تار ما
غافل شدیم زان که تو هستی کنار ما
غیر از مزاحمت که برایت نداشتیم
برداشتی ز مرحمت خویش بار ما
گیرم نشد به کرب و بلا دفنمان کنند
ای کاش در حسینیه باشد مزار ما
نام تو بغض هر سحر ماست یا حسین
خارج شده عنانِ غم از اختیار ما
ما قرص نان ز گندم شهر تو می خوریم
چرخد از آسیاب شما روزگار ما
از آن زمان که خون تو شد خرج ملک ری
شد خانه ی عزات دلِ بی قرار ما
- یکشنبه
- 19
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 14:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه