بهتر ز نوکری تو نبود سعادتی
برتر ز دوستی نبود عبادتی
از جان و دل غلامی تو کردم اختیار
با کسی مرا به غیر تو نبود ارادتی
شاها اگر مرا نپذیری به نوکری
نبود مرا دگر به جهان هیچ حاجتی
باشم مریض وصل تو در بستر وصال
آیا شود زمن بنمایی عیادتی؟
من دامنت رها نکنم تا بروز حشر
باشد مرا بسوی تو چشم شفاعتی
خواهم به وقت مرگ به فریاد من رسی
آسان کنی تو مشکل من با اشارتی
- سه شنبه
- 21
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 7:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
امیر دری ازمشهدمقدس
التماس دعای فرج را دارم
شنبه 16 دی 1396ساعت : 14:12