یاس کبود
عشق من! پاییز آمد مثل پار
باز هم، ما باز ماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما
گُل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس، مشكى پوش بود
یاس بوى مهربانى مىدهد
عطر دوران جوانى مىدهد
یاسها یادآور پروانهاند
یاسها پیغمبران خانهاند
یاس ما را رو به پاكى مىبرد
رو به عشقى اشتراكى مىبرد
یاس در هر جا نوید آشتىست
یاس دامان سپید آشتىست
در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس
بر لبان ما كه مىخندید؟ یاس
یاس یك شب را گُل ایوان ماست
یاس تنها یك سحر مهمان ماست
بعد روى صبح پرپر مىشود
راهى شبهاى دیگر مىشود
یاس مثل عطر پاك نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینهها رو كردهاند
یاس را پیغمبران بو كردهاند
یاس بوى حوض كوثر مىدهد
عطر اخلاق پیمبر مىدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههاى اشكش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
مىچكانید اشك حیدر را به چاه
عشق محزون على یاس است و بس
چشم او یك چشمه الماس است و بس
اشك مىریزد على مانند رود
بر تن زهرا، گل یاس كبود
احمد عزیزی
- دوشنبه
- 29
- فروردین
- 1390
- ساعت
- 11:27
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه