• دوشنبه 24 اردیبهشت 03


يار غمگسار

1983

يار غمگسار

خدا! ز سوز دلم آگهى، كه جانم سوخت

دلم ز فرقت ياران مهربانم سوخت

چو ديد دشمن ديرينه، انزواى مرا

ز كينه آتشى افروخت كآشيانم سوخت

 


هنوز داغ پيمبر به سينه بود مرا

كه مرگ فاطمه ناگاه جسم و جانم سوخت

اميد زندگى و، يار غمگسارم رفت

ز مرگ زودرسش قلب كودكانم سوخت

دمى كه گفت: على جان! دگر حلالم كن

به پيش ديده ز مظلوميَش، جهانم سوخت

به حال غربت من مى گريست در دم مرگ

ز مهربانى او، طاقت و توانم سوخت

گشود چشم و سفارش ز كودكانش كرد
نگاه عاطفه آميز او، روانم سوخت

چو خواست نيمه شب او را به خاك بسپارم

از اين وصيّت جانسوز، استخوانم سوخت

حسين فولادى

  • دوشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1390
  • ساعت
  • 11:32
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران