شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست
وز شهرت شهر تو، جهانی تر نیست
آبی ست اگر چه رنگ دریا اما
از خاک ره تو آسمانی تر نیست
عالم همه دل باخته ی توست ولی
از فاطمه صاحب الزمانی تر نیست
گر تیر به چشم دشمنان خواهی زد
از قدّ خمیده ام کمانی تر نیست
نالید جرس که: مرد راهی گر هست
از کودک اشک، کاروانی تر نیست
ما با رصد ستاره ها فهمیدیم
کز دامن چشم، کهکشانی تر نیست
پاییزترین فصول را سنجیدیم
از فصل جدایی ات خزانی تر نیست
عشق است و عروج تا به اوج ملکوت
وز عقل من و تو نردبانی تر نیست
از سنگ بنای عشق در عالم خاک
دیرینه تری و باستانی تر نیست
ماناست اگر چه نقش ارژنگ ولی
از کِلک بدیع عشق، مانی تر نیست
سُکر غزل مرا اگر دریابی
دانی که از این باده مغانی تر نیست
این مصرع «پروانه» مرا کشت که گفت:
از عشق، بلای ناگهانی تر نیست!
شاعر : محمد علی مجاهدی
- پنج شنبه
- 23
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد علی مجاهدی
ارسال دیدگاه