پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم!
تا از تو می سرایم، گُل می شود دهانم
معنای آدمیت، فهم شکفتن توست
اردیبهشت محزون! حوّای مهربانم!
فوّاره ی خروشی، ای آه سرمه ای رنگ!
با روزه ی سکوتت، آتش مزن به جانم
با ابرها بگویید، دستِ مرا بگیرند
از دودمانِ آهم، ماندن نمی توانم
بیرون شو ای همایون، از پشت پرده ی غیب
تا در سه گاهِ مستی، شوریده تر بخوانم
شاعر : علیرضا قزوه
- پنج شنبه
- 23
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا قزوه
ارسال دیدگاه