و خداوند بفرمود حسیـن !
کربلا میوه ی غم می چینی
پسرت را وسط گله ی گرگ
اربا اربا شده اش می بینی
اربا اربا شده یعنی اینکه ؛
استخوانهای به هم ساییده
تکه های متلاشی شده...آه
مثل تسبیح ز هم پاشیده
*******
کربلا...روز عطش...ظهری گرم
پیرمردی که غمین افتاده
پدری روی دو زانو گریان
پسری روی زمین افتاده
و حسین گریه کنان گفت علی
آسمان دود شده در نظرم
اینهمه زخم چرا در تن توست؟
حمزه ی لشکر من ای پسرم
آه برخیز که با هم برویم
تو که از حال پدر آگاهی
اینچنینی که ز هم بگسستی
به گمانم که عبا میخواهی
شاعر : نیما نجاری
- شنبه
- 25
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
نیما نجاری
ارسال دیدگاه