آئينه در هم شكسته دلاور در خون نشسته
مي كشي بابا جون پاي غربت بر زمين، دل شده كباب
آئينه در هم شكسته دلاور در خون نشسته
به خدا نمونده ديگه توي خيمه حتي يه قطره آب
اي جوون دلاورم رفتي از دست من علي
أشبه الناس مصطفي همه ي هست من علي
ميسوزه جونم از غم تو آروم جون من بابا
پاشو دوباره ياريم كن اي اذان گوي كربلا
روح تن من ارباً اربا افتادي بابا روي صحرا
رو پر نسيمه مرغ عشقم لحظه لحظه بال و پرت
روح تن من ارباً اربا افتادي بابا روي صحرا
گرفته ز كينه خيل گلچين اكبر من دور و برت
اومد عمه به ياريم از حرم با دلي حزين
خيز و اي نوبهار من پاييز عمرم و ببين
ميباره بارون از چشاي خون من واي از غم وآه
مفر نداره بين اعدا عمه از تيغ صد نگاه
چشام بابا جون خيس و تاره عدو به سرت ديده داره
الهي بميرم تا نبينم پيكرت رو توي عبا
چشام بابا جون خيس و تاره عدو به سرت ديده داره
به خدا كه پخش صفحه هاي دفترت توي كربلا
از كنارم داري ميري بر دلم آذر ميزني
پيش چشماي خون من اكبرم پرپر ميزني
بيرون كشيدم اي پناهم لخته خون از دهان تو
بگو چه كرده، اي جوونم دشمنت با زبان تو
شاعر : احسان جاودان
- دوشنبه
- 27
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:30
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه