• سه شنبه 15 آبان 03


حضرت علی اکبر(ع) -( اینهمه زخم چرا ریخته روی بدنت؟ )

1856
3


اینهمه زخم چرا ریخته روی بدنت؟

جای یک بوسه نماند از کف پا تا دهنت

چون رکاب دهنت خرد شده، ساخته اند

با سرِ نیزه رکابی به عقیق یمنت

تا تو می آیی علی خطبه ای آغاز کنی

می پرد سرفه و خونابه میان سخنت

تو کجا نیستی ای عشق که پیدات کنم؟

همه ی دشت پر است از همه جای بدنت

مثل یک آینه ی خردشده ریخته ای

کل صحرا متلألئ شده از نور تنت

رفته ای در وسط معرکه و خنجر و سنگ

سبقت از تیر گرفتند برای زدنت

زرهت پاره شده پیرهنت پاره تر است

قطعات بدنت پاره تر از پیرهنت

دلهره دارم علی جان، متلاشی نشوی؟

دردسر می شود این پا به زمین کوفتنت

چاره ای نیست قرار است که اکبر نشوی

می نشینم که ببینم علی اصغر شدنت

زنده کرد عمه ی تو خاطره ی مادر من

تو کمک کن ببرش مثل عموجان حسنت

سر تو بر سرِ نی همسفر باد شده

پرچم قافله شد زلف شکن در شکنت

غزل من! شده ای مثنوی طولانی

شعر تقطیع شده! خون چکد از تن/ تتن / ـَت

شاعر : داود رحیمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 5:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران