به دنبال تو می گردم نمی يابم نشانت را
بگو بايد کجا جويم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم غباری از سواری نيست
بيابان تا بيابان جسته ام رد نشانت را
نگاهم مثل طفلان زير باران خيره شد بر ابر
ببيند تا مگر در آسمان رنگين کمانت را
کهن شد انتظار اما به شوقی تازه, بال افشان
تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی اين قطره ناچيز را شايد
که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را
الا ای آخرين طوفان! بپيچ از شرق آدينه
که دريا بوسه بنشاند لب آتش نشانت را
حسين اسرافيلی
- دوشنبه
- 27
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه