• سه شنبه 4 دی 03


شعر در فراق امام زمان(عج) -( طاقتش طاق مي شود ديگر )

1190
1

طاقتش طاق مي شود ديگر،انتظار از هميشه خسته تر است
چشم هاي تو را بغل کرده،کوچه ها را هنوز رهگذر است
جمعه ساعت به وقت بي تابي،يک قطار از غروب مي آيد
خبر آورده اند پنجره ها،ماه امروز راهي سفر است
يک طرف سينه سرخ ها در صف،آن طرف تر هزار قرقاول
سر راهت هزار دست دعا،زير پايت هزار چشم تر است
ساعت از انتظار رد شده است،سوت پايان راه را نزدند
بوي نور از کدام کوپه وزيد،چه کسي از قطار با خبر است
ريزش کوه ،تونل وحشت،پرتگاهي کنار مرز جنون
سيصد و شصت و پنج روز سال،طول اين جاده ها پر از خطر است
آخر اين ريل مي رود به کجا؟کي بياييم پيشواز شما؟
چشم هاي هميشه خيس اميد،باز هم روي شانه هاي در است
جمعه مثل کلاف سر در گم ،به خودش تا هنوز مي پيچد
طاقتش طاق مي شود ديگر،عشق از انتظار خسته تر است
حسنا محمدزاده

 

 

  • سه شنبه
  • 28
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 4:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران