• دوشنبه 3 دی 03


شعر در فراق امام زمان(عج) -( خورشيد رخ مپوشان در ابر زلف، يارا )

3609
6

خورشيد رخ مپوشان در ابر زلف، يارا
چون شب سيه مگردان روز سپيد ما را
ما را ز تاب زلفت افتاد عقده بر دل
بر زلف خم به خم زن دست گره گشا را
فخر جهانيان شد ننگ صنم پرستي
جانا ز پرده بنماي روي خدانما را
اي آشکار پنهان برقع ز رخ برافکن
تا جلوه ات ببينم پنهان و آشکارا
بي جلوه ات ندارد ارض و سما فروغي
اي آفتاب تابان هم ارض و هم سما را
بازآ که از قيامت برپا شود قيامت
تا نيک و بد ببيند در فعل خود جزا را
اي پرده دار عالم در پرده چند ماني
آخر ز پرده بنگر ياران آشنا را
بازآ که بي وجودت عالم سکون ندارد
هجر تو در تزلزل افکند ماسوي را
حاجت به تست ما را اي حجت الهي
آري بسوي سلطان حاجت بود گدا را
عمري گذشت و مانديم از ذکر دوست غافل
از کف به هيچ داديم سرمايه بقا را
ما را فکنده غفلت در بستر هلاکت
درمان کن اي مسيحا اين درد بي دوا را
اي پرده دار عالم در پرده چند پنهان
بازآ و روشني بخش دلهاي باصفا را
شاعر:فواد کرمانی

شاعر : فواد کرمانی

  • سه شنبه
  • 28
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 4:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران