اى يأسِ من خسته به دنبال اميدت
بايد چه کند آنکه نه ديد و نه شنيدت
رؤياى من آويخت ز هر باغ و بهارى
اما گل نرگس! تو کجايى که نديدت
تا کى بنشينم به اميدت که بيايى
تا کى بنشينم که بيايى به اميدت!
شب در شده و ماه بر آن روزنۀ قفل
پيداست فقط تکه اى از صبح سپيدت
پيداست که میرقصد و نزديک می آيد
از روزن در روشنى شاه کليدت!
شاعر : سید محمدحسین ابو تربی
- سه شنبه
- 28
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محمد حسین ابوترابی
ارسال دیدگاه