وقتي دوباره پُر شده از بُت جهانمان
شرک است، ذکر نام خدا بر لبانمان!
اهريمنانه باعث شرمِ خدا شديم
گُم باد،از صحيفۀ عالم، نشانمان
نفرين به ما، به خاطر يک لقمه بيشتر
وا شد به سوي هر کس و ناکس، دهانمان
تير و کمان، به دست گرفتيم تا مباد
غرق پرندهها بشود آسمانمان
در فکر طرح وسوسۀ سيب ديگريست
شيطان، هم او که جا زده خود را ميانمان
وقت حضور توست، مخواه آخرين اميد
بيقهرمان تمام شود اين داستانمان
شاعر : مسلم محبی
- سه شنبه
- 28
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مسلم محبی
ارسال دیدگاه