بهار آمد ولیکن، بهار من نیامد
گل آمد سبزه آمد، نگار من نیامد
نمی دانم تو ای مولا چرا از ما جدائی
گل خوش عطر و بوی ما بگو با ما کجائی
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
*****
به گیسویت قسم دل، به گیسوی تو بستم
تمام عمرخود را، سر راهت نشستم
من از هر دیده خود خون فشاندم یابن الزهرا
تمام جمعه ها را ندبه خواندم یابن الزهرا
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
*****
میان آسمانم، تو ماه دلربائی
تو در شهر مدینه، و یا در کربلائی
تو را هر سائل بی توشه می خواند کجائی
تو را هر گوشه شش گوشه می خواند کجائی
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
*****
طبیب من کجایی، سرا پا رنج و دردم
دلم خواهد بیایی، که دور تو بگردم
دلم خواهد ز خاک کوی تو من بوسه گیرم
از آن ترسم ندیده روی ماهت را بمیرم
بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن
شاعر : سید محسن حسینی
- چهارشنبه
- 29
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 19:10
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه