صدای سبز تو را می خواهد،سکوت زرد زمین ای باران
کویر شد همه جنگلهاش،خودت بیا و ببین ای باران!
نسیم نوحه گر آمد نالید،غم از صدای خوشش می بارید
که در نبود تو باید خواندن،ترانه های حزین ای باران!
«به دستهای فقیرم بنگر!بیا و باز شکوفایم کن!»
چه غمگنانه ولی می گوید،درخت با تو چنین ای باران
سراب مثل دروغی زیبا،از انحنای افق می جوشد
تو صادقانه ولی می باری،بر این زمین به یقین ای باران
چه ابر های سرور انگیزی!چه رعد های غرور انگیزی
به زیر گام تو دیدن دارد،زمان فتح زمین ای باران
شاعر : حمیدرضا شکارسری
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حمیدرضا شکارسری
ارسال دیدگاه