به پیمبر تو که انقدر شباهت داری
چه قدر در دل خود ميل شهادت داري
چه شده مثل علی تیغ حمایل کردی ؟
آه !دل کندن من را تو چه مشکل کردی ..!!
میروی پشت سرت قلب حرم میلرزد
زانوان پدرت ای پسرم میلرزد
میکشم از جگرم پشت سرت آه برو
آه !! طاووس حرم پیش پدر راه برو
قدری آهسته ببینم قدوبالای تو را
و به خاطر بسپارم رخ زیبای تورا
از لب خشک تو شرمنده شدم آبی نیست
جگرم تير نكش...!! موقع بي تابي نيست
پسرم اسم ِ علی درد ِسرت می گردد
داغدار ِ سرِ ِ زخمی " پدرت " میگردد ..
آه ! دلتنگم و از سینه صدا می آید
ناله ی وا پسرم وا پسرا می آید
تيغي آمد و شكافي به جبينت انداخت
بي هوا نيزه اي از اسب زمينت انداخت
به تنت نيزه چه آورد كه ني زار شدي؟
زير آن حجمه ي شمشير گرفتار شدي
لاله چینان همه گرد ِ تو طوافی کردند
داغ ِ صفین و جمل از تو تلافی کردند
مثل یک قاصدک مانده درون بادی...
قطعه قطعه که شدی روی زمین افتادی
ارباً اربا که شدی خوش قدو بالایی رفت ...!!
ریخت بر خاک تنت هیبت مولایی رفت ...!!
لخته خون در دهنت راه نفس بند آورد
تویی آن شبه ِ پیمبر که خداوند آورد ؟
پانکش روی زمین قلب و دلم درد آمد
و صدای کف از این لشگر نامرد آمد
باز کن چشم ببین پیش تو زانو زده ام
چه قدر بوسه به زخم سر و ابرو زده ام
چه كنم با بدن زخمي و خونريزي كه ...
هر كجا را بزنم دست..!! تو ميريزي كه ...
نشود یکتنه از خاک تنت بردارم
منکه یک دشت علی اکبر پرپر دارم...
در عبا چیدن یک لاله ی پرپر سخت است
ای رفیقان ِ علی !! بردن ِ اکبر سخت است...
شاعر : وحید مصلحی
- شنبه
- 8
- تیر
- 1392
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
وحید مصلحی
ارسال دیدگاه