دوباره ماه خدا میرسد به داد زمین
به اوج می رسد ایمان و اعتقاد زمین
پس از حکایت سردی و انجماد زمین
حلول ماه مبارک...شروع شاد زمین
دوباره بر سرمان هی ستاره می بارد
از آسمان به زمین...ماه پاره می بارد
سلام ساده ای از سمت ماه می آید
هر آنکه گم شده امشب به راه می آید
به شام خسته ی هستی پگاه می آید
دوباره موسم ترک گناه می آید
نشسته ایم که باز آیی از سفر ای یار
دوباره تازه شود بین عاشقان دیدار
که باز وقت ضیافت به بزم قرآن است
زمان عرض ارادت به حضرت جان است
بشر به سفره ی پر برکت تو مهمان است
چقدر حال سحرهایمان پریشان است
در اوج این همه ظلمت در اوج تاریکی
چه حس خوب و قشنگی! چقدر نزدیکی
چه عاشانه ی نابی ست این دعای سحر
که من به عشق رسم با همین دعای سحر
صفای عرش و صفای زمین دعای سحر
مسیر رفتن شک تا یقین دعای سحر
و من دعای ابوحمزه را که می خوانم
به گریه می رسم و بغض های پنهانم...
در آرزوی نگاه تو سخت می بارند
چه حس و حال غریبی در این سحر دارند
فرشته های خودت هم از این خبر دارند
چه چشمها که به شوق ات هنوز بیدارند
بیا مرا به خودت تا همیشه عادت ده
به چشم بسته ی من برکت عبادت ده
رسیده ماه مبارک رسیده ماه صیام
سلام ما به تو ای ماه با شکوه! سلام
تویی تو.. ماه ِ بلند ِ پر از قعود و قیام
تویی ستاره ی یوسف، تویی تو ماه تمام
چه گویم از تو و افطارهای شیرین ات
ز لحظه های گهی شاد و گاه غمگین ات
برای قدر بلندت چقدر بی تابم
دوباره غرق وصالم...دوباره بیخوابم
چقدر تشنه ی این روزهای بی آبم
پر از شمیم علی در هوای محرابم
پر از علی شده ام در هوای این رمضان
مرا به سوره ی قدر نگاه او برسان
مرا خودت برسان تا نماز چشمانش
بِکِش مرا و ببر تا نیاز چشمانش
به آفتاب بلند حجاز چشمانش
که من به عشق رسم از فراز چشمانش
مرا ببخش به حق دقیقه های سحر
مرا به خلوت اذکار عاشقانه ببر
که ذکر ذکر، تو را گویمت که یکتایی
خدا! خدا! تو جمیلی! چقدر زیبایی
مرا ببر تو از این روزه تا شکیبایی
به تشنگی برسانم در اوج شیدایی
که حمد ِ حضرت معشوق عالمی دارد
سحر سحر ، دل دیوانه ام دمی دارد
تو زخم های مرا رو به راه خواهی کرد
نظر به گریه ی این روسیاه خواهی کرد
تو شانه ی رمضان را پناه خواهی کرد
همین بس است تو بر من نگاه خواهی کرد
نشسته ایم همه رو به ماه می خوانیم
همه دعای خوش ِ افتتاح می خوانیم
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 4:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه