قیامت گویداعضایت که تو با ما چه کردی؟ ها!
شکایت میکند حتّی نگاه از هرزهگردیها
شفیع خار چشمانت گل مریم نمیگردد
و چیزی از بزرگیهای عیسی کم نمیگردد
گناه روی زیبا بر نمیتابد تاسّف را
نشانت میدهند آنجا جمال جان یوسف را
همانگونه که قبض روح ،عزرائیل میخواهد
همیشه کشتن دل عزم اسماعیل میخواهد
نیاورده کسی از دوزخ شهوت دلیلش را
در این شهری که چشمانش بسوزاند خلیلش را
تو صیّادی که یک ماهی شکارت میکند اینجا
تو یونس شو ببین دریا چه کارت میکند اینجا
از امواج خیابانها ببر ایمان نوحت را
به موج آسمانها ده شبی کشتی روحت را
به رسم سر بهزیریها تماشا کرده بالا را
شعیب از این جهت در دل نشانده مهر موسی را
بیا ای گل در این باغ از هواخواهان شبنم شو
از این حوّای طوفانی بسی ترسیدم آدم شو
به خورشیدی بده چشمان یعقوبی تارت را
مشخّص کن در این کنعان مسیر انتظارت را
بدون چشم مییابی نشانیهای مقصد را
اگر در دل بتابانی تو هم مهر محمّد را
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 4:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه