• دوشنبه 14 آبان 03

 رحمان نوازنی

شعر مناجات با خدا -( منو مشغول خودت کن بزار درگیر تو باشم )

3701
4

منو مشغول خودت کن بزار درگیر تو باشم
واسه منهم سفره بنداز که نمک گیر تو باشم
تا زیر چشمات بمونم زیر تدبیر تو باشم
دیونم کن دیونم کن که به زنجیر تو باشم
ای خدایا شب قدره من پیشت قدری ندارم
اومدم تا سر به روی دامن عفوت بزارم
منو درگیر خودت کن که فقط مال تو باشم
منو راهی سفر کن که به دنبال تو باشم
من بی چیزو بخر تا جزو اموال تو باشم
حال خوبی نصیبم کن پی احوال تو باشم
من می خوام مال تو باشم سندم رو بزن امضا
حلقه ای توی گوشم کن منو کن نوکر زهرا
تو قفس در به درم من زخمیه بال و پر من
گناهام رو می بینی که چی آورده به سر من
چونکه یک عالمه غفلت پر شده دور و بر من
توی تاریکی و ظلمت کو خدایا سحر من
سحر من یه نگات یه نگاه آسمونی
تا منم سفره نشین شم کنارت تو میهمونی
روسیاهم مثل شبها مثل شبهای جدایی
مثل تاریکی شبها که نداره روشنایی
آسمون تا منو دید گفت: چقده دور از خدایی
بعیده که رو سفید شی بعیده به چشم بیایی
تنها یک راه جلو پات اونم از لطف خدات
اون راهم راه حسینه سفر کرببلات
سفر کرببلایی دو تا بال گریه می خواد
پا توی روضه گذاشتن شور و حال گریه می خواد
پا توی مقتل نزاری که مجال گریه می خواد
سر روی نیزه یار قیل و قال گریه می خواد
مشک خالی ابالفضل چشم به راه گریه هات
دو تا دستای ابالفضل نگاه کن که جلو پات
شاید آقا واسطه شه شاید آقا بپذیره
به دو تادست ابالفضل دستتو امشب بگیره
آخه دستای این آقا تو کرامت بی نظیره
حرم چشماش قشنگه صحن چشماش دلپذیره
خوش به حال من بی کس که یک کس مثل تو دارم
جای مشک تو می خوام من همیشه گریه بیارم

شاعر : رحمان نوازنی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 5:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران